اکثر کتابهای مطرح روانشناسی عامهپسند «شرم» را یک نیروی بهشدت مخرب معرفی میکنند. در “کتاب شرم کاوی” من سعی میکنم که شما را با کل خانوادۀ هیجانات شرم آشنا کنم (که شامل خجالتزدگی، احساس گناه و کمرویی است) که بخشهای اجتنابناپذیر زندگی روزمرۀ همۀ ماست و لزوماً هم سمی نیست.
در “کتاب شرم کاوی” شما یاد خواهید گرفت که چگونه ما در زندگی روزمرهمان از شرم صحبت میکنیم، بیآنکه حتی اسمی از آن بیاوریم. وقتی میگوییم که نسبتبه برخی از ویژگیهای خودمان _ مثلاً بدنمان، رفتارها یا شکستهایمان _ احساس بدی داریم، اغلب در حال اشاره به یکی از اعضای خانوادۀ شرمایم.
وقتی واقعیت هیجانیْ دردناک و تحملناپذیر میشود و وقتی ما از تسکیندادن این درد ناامید میشویم، اغلب سعی میکنیم آن را از خودمان مخفی کنیم یا لباس مبدل به آن بپوشانیم و به سازوکارهای دفاعی گوناگون تکیه میکنیم تا آگاهی از درد را به بخش ناهشیار ذهنمان بفرستیم.
این موضوع خصوصاً درمورد مراجعانی صادق است که با شرم بنیادین دستوپنجه نرم میکنند یا احساس میکنند ناقص، پُر ایراد، زشت و دوستنداشتنیاند _ یعنی تجاربی در کودکی داشتهاند که بهطرز چشمگیری از هنجار جامعه دور بوده است.
من در خلال “کتاب شرم کاوی” به دفاعهای روانیای میپردازم که مردم اغلب تلاش میکنند به کمک آنها احساس شرمشان را انکار یا کنترل کنند یا از آن اجتناب کنند، بهجای اینکه شرم را تحمل کنند و از آن درس بگیرند. این رفتارهای دفاعی _ که من نام آنها را «نقابهای شرم» میگذارم _ باعث میشود که نتوانیم شرم را در زندگی روزمرهمان تحمل کنیم و آن درسهایی را که شرم میتواند به ما بیاموزد از دست بدهیم. این شرمپوشها از رشد احساس ارزشمندی پایدارِ افراد جلوگیری میکند.
“کتاب شرم کاوی” هم برای علاقهمندان به حوزۀ روانشناسی مفید است و هم برای درمانگرانی که با مراجعانی کار میکنند که دچار شرم مزمن هستند.