توضیحات
درباره کتاب
( كتاب آسيب ديده ) هیچ بخشی از ما بد نیست
آیا فقط یک «من » وجود دارد؟ به ما آموخته اند که فقط یک هویت داریم و وقتی نمی توانیم صداهای درونی مان را کنترل کنیم تا با آن شخص آرمانی ای که باید باشیم مطابقت کند، احساس ترس و شرم وجودمان را فرا می گیرد.
اما تحقیقات ریچارد شوارتس این نظریه تک ذهنی را به چالش کشیده است. او اعتقاد دارد همه ما با ذهن های متعدد _ یا بخش های متعدد _ به دنیا می آییم. این بخش ها تخیلی یا نمادین نیستند، بلکه افرادی هستند که در حکم یک خانواده درونی در ما وجود دارند و کلید شفا و شادی ما در احترام گذاشتن، درک کردن و دوست داشتن تک تک این بخش هاست. شوارتس معتقد است که بخش های ما گاهی می توانند آسیب رسان باشند، اما زمانی که بتوانیم باری را که روی شانه آن ها سنگینی می کند زمین بگذاریم، خوبیِ ذاتی شان بازمی گردد. اگر یاد بگیریم همه بخش های درونی مان را دوست داشته باشیم، آن وقت می توانیم همه مردم را هم دوست داشته باشیم و این نقطه شروع شفای کل دنیاست.
قسمتی از کتاب
در دنیای درونیام، با غیظ کشنده، با شرم، وحشت، افسردگی، دردها، حسرتها، حقارتها و سوگ مواجه شدم. علاوه بر این بخشهای «تاریک» و «بد» که میخواستند من را به الگوهای تکراری و عادتهای دردناک مجبور کنند، بخشهای «روشن» و «خوبی» هم وجود داشت که برای ابراز وجود نیازمند کمی شجاعت از طرف من بود: مانند بخشهای سخاوتمند، هوشمند، راهبر، بااستعداد، حساس و همدل.
گفتوگو با بعضی بخشها راحت است. بعضی بخشها احساس خطر بیشتری میکنند و درآغوشکشیدن آنها دلهرهآور است. هرچه در سیستم خانوادۀ درونی دیک شوارتس عمیقتر شدم، حرفها و آموزههایش در نظرم درستتر و نجاتبخشتر میرسید. هر بخش، هرچقدر هم که اعمالش ناخوشایند و پنهان و گیجکننده یا دردناک باشد، بهترین نیتها را دارد و پیامهای مفیدی به من میفرستد.
بدون استثناء هر بخش، فارغ از اینکه تبعیدشده باشد یا مدیر یا آتشنشان، بینشهای مهربانانه و خردمندانهای از یک «خود» والاتر به من عرضه میکند، البته به شرط اینکه من برای بودن در کنار آنها زمان بگذارم.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.